عاشق آن لحظه هایی هستم که دخترم توی تاریکی خوابالوده با انگشتهای نازکش دستم را می جویَد تا از حضورم مطمئن شود. عاشق آن لحظه هایی هستم که با مهربانی های کوچکش شعور انسانی بالغش را بهم نشان می دهد وخیالم را راحت می کند که مادرانگی غلط غلوط و زیر استانداردم را هم درک می کند وسعی نمی کند بی پرواتر آزارم دهد. به هرتقدیر او میداند که رمز بقایم است و اینکه من را بلد است را دوست دارم. اوایل کوچک بود...
برچسب : نویسنده : khialebeheshta بازدید : 0